سلام بر آزادی...

من درینجا از هرچه که بتواند کمک کند تا حالِ آدمی دیگرگون شود می‌نویسم، از سینما که هنر "تاریخِ" حاضر است، هنری که همانند شعر خیالِ آدمی را دست‌خوشِ تحول می‌کند و به اندیشه وامی‌دارد؛ از همه بیشتر زبان شعر را دوست دارم، من هم با مالرو هم‌عقیده‌ام که گفت سینما زبان است، اما در رقابت با شعر، این شعر است که گوی سبقت را می‌رباید... داستان هم می‌گویم ولی امیدوارم میانِ خوانِش‌اَش خوابتان نگیرد (=
ارادتمند، ــمجرمــ

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرم» ثبت شده است

" آن " چیست ... ؟

پنجشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۹ ب.ظ

در مقوله ی نگارش یک سابژه یک مبحث و یا یک موضوع ما به دنبال یک اتفاق یک پدیده یک رویداد هستیم که به معنای تام بشود پاشنه آشیل قصه ی ما و یا به تعبیری دیگر شیرازه ای باشد بر اوراق دفتر نوشته های ما تا قصه گرد او بگردد ، و تمام المان ها برای نشان دادن آن به کار گرفته شود ؛ ما به این " آن " خواهیم گفت .!

به طور مثال در ژانر تراژدی ما به دنبال یک غم ی هستیم تا آن را به بهترین شکل ممکن نشان دهیم ،تا بگوییم حرف ما این است ، این عوامل ایجاد "آن" و این شکل خود " آن " و این نتایج " آن " ی که ما به دنبال آن هستیم ، است ؛ در بعضی موارد پرداختن و پرداخت یک " آن " خود شامل چند اتفاق با ترلیانس های متفاوت و یا حتی در مقاطعی با " آن " های متفاوت هستند تا به بیان " آن " ما کمک کنند .

داشتن یک " آن " برای بیان و یا بهتر است این طور بگوییم رسیدن به یک " آن " ، " آن " ی که آبستن وقایع است ، " آن " ی که اتفاقات برای او اتفاق می افتد و میگوید این است تا " آن " بیاید فوق العاده حائز اهمیت است.

فلذا پیدا کردن یک " آن " مشخص از قصه و چیدن تکه های قصه حول محور " آن " خود یک پروسه ی عظیم است که باید به دقت در کنار یکدیگر قرار گیرند و همه برای داشتن یک اتفاق واحد و برداشت مشخص یا چند دیدگاه متفاوت از یک اتفاق ، به کارگرفته شود.

بعد از دیدن ، شنیدن ، لمس کردن و در کل " زی " کردن " آن " به مرحله ی پرداخت خواهیم رسید مرحله ای که یک سیر منطقی برای قصه خواهیم نوشت .

پس از طی این مراحل هم ابزار بیان و نحوه ی بیان " آن " مهم خواهد بود ؛ این مرحله پس از پیدا کردن و عالم شدن نسبت به " آن " قرار خواهد گرفت که گوینده باید با نطقی صحیح آن را به مخاطب ارائه دهد.


پ ن : برای دو نکته پایانی بیشتر و بیشتر باید نوشت ./

از خودم دور شدم ...

جمعه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۱۴ ب.ظ

نوشته های وبلاگی ام جدا که خیلی از نوشته هایم را در آن نمی گذارم ، وبلاگ سیاسی که نمیخواهم زیاد در آن قلم بزنم و اینجا هم کمتر مینویسم ، که اگر وقت کنم و در زمینه های مربوط و مورد علاقه مطالعه داشته باشم حتماً در اینجا یادداشت خواهم کرد.

اما جدا از این نمایه های مجازی ( نه لزوماً غیر واقعی) دفتری هم دارم که برای خوددم مینویسم ... از هر چه که به ذهنم برسد ، از شعر و رویدادهای سیاسی بگیر تا حال و احوالات روزمره و اتفاقاتی که شاهدش بودم و بعضاً با انها روبرو شده ام و تجربه ی شخصی ام شده ؛ الان که این دفتر را باز کردم تاریخ آخرین یادداشتم برای 12ام اردیبهشت است ، با خودم که فکر میکنم هیچ دلیل قانع کننده ای برای این تأخیر ندارم ! آخر با خود عهد بسته  بودم که بنویسم ، خودم را ثبت کنم ، عاری از پوسته ها عاری از شمایل مرسوم و به دور از ماسکهایی که خوی انسان را متفاوت جلوه میدهند ؛ چون اینطور فکر میکنم راحت ترم.

و به خود میگویم این خطا را اینجا ثبت میکنم که به عنوان سندی رسمی در بیاید و خودم را همواره ملزم به یادداشت کنم . و هیچوقت هم از این اتفاق خوب دور نشوم ، روزهائی که نمینوشتم به خود میگفتم که امروز چیز جدیدی که دستگیرم نشد ، پس چرا جوهر هدر بدهم چرا خسته کنم خودم و چشمم را در سوسو زدن چرغ قوه ی گوشی خسته ام اذیت کنم ... اما غافل از اینکه هر روز چیز جدیدی پیدا میکنم ، با چیز جدیدی روبرو میشوم ... چیزهای ساده ای که دنیای اطراف ما را سخت پیچیده کرده ... 

من خودم را میخواهم در نوشته هایم زنده نگه دارم ؛ پس مینویسم .

و باز هم فرم ...

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۴۰ ق.ظ

ظرفی را در نظر بگیرید که کثیف است ، یا بهتر بگوئیم ظرفی (فرمی) است که از خود سم تراوش میکند ؛ حال شما گندابی را درون آن بریزید ، آیا کسی حاضر به نوشیدن آن خواهد شد ، زمانی که زلالتری آب جهان را در ظرف(فرم) مذکور با مشخصات یاد شده بریزیم چطور ؟ پاسخ چیست ؟ آیا شخصی حاضر می شود از آن آب بنوشد .

فرم غلط ، اشتباه و ... هم همین سرنوشت را خواهد داشت ، هر چه درون آن قرار گیرد محکوم به شکست است ، محکوم به حذف است ، چرا که خاصیت ذاتی که فرم ما اختیار کرده نابودگر است .

این فرم را باید در هم شکست ، باید پس از خنثی نمودن اثرات منفی این فرم ، فرم دیگری تعریف کرد ؛ چرا که تراوش سم از خصوصیات فرم (ظرف) مذکور بود و نمیتوان آن را جدا کرد و دور انداخت ، پس دفرمیسم اینجا معنائی ندارد ، فرم سابق حال هرچقدر هم از عمرش گذشته باشد ، خواه کسری از ثانیه خواه 3 روز و یا 36 سال و یا هرچه بیشتر از آن باید آن (فرم ) شکسته و فرمی جدید با تعاریفی مشخص جایگزین گردد.

در باب فرم ...

جمعه, ۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۲۷ ق.ظ

همانطور که پیشتر گفته شد سخن گفتن از فرم و آنچه نیات انسانی در آن قرار خواهند گرفت بسیار مشکل است ، و به یک یا دو عریضه نمیتوان آن را خلاصه نمود ؛ و هر لحظه باید فرم را با داشته های زمان خود به روز ! کرد ؛ یا شاید هم قواعدی کلی را میتوان نام برد که محدودیت زمانی ندارند و بر همه اعصار ، از شکل گیری فرم برقرار هستند .

شاید اغراق نباشد که بگوئیم فرم به مراتب از محتوا هم با اهمیت تر است ، چراکه فرم یک مختصات مشخص از نیات را شامل میشود که محتوای مد نظر مسلماً در گستره ی فرم مذکور قرار خواهد گرفت ، فرم پذیری یعنی قائل شدن به مرزهائی که برای همه یکسان است و اگر تغئیر پذیرد ، این تغئیر برای همه اعمال خواهد شد و همچنین این تغئیر بر روی آن چیزی که محتوا نام دارد تأثیر مستقیم گذاشته و آن را دستخوش تغئیر خواهد نمود.

شاید بتوان با مثالی این تعاریف را به پیش برد ؛ مثلاً قائل شدن به اصلی بنام "عدالت" جوامع یکنفره تا جوامع چند میلیاردی را شامل میشود . یک فرد حتی میتواند عدالت را برای خودش اجرا کند و همچنین این فرم لاتغیر میتواند بر روی جوامع چند میلیاردی نیز پیاده شود ، حرفی هم که از این فرم بر می آید یکیست که اگر کسی به هر بهانه ای از این کلام "عدالت" تخطی کرد آن فرم را قبول ندارد و مسلماً اعمال آن در فرم یاد شده جائی نخواهد داشت و در آن قرار نخواهد گرفت.

فرم ، یک از بیشمار...

جمعه, ۸ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۱۷ ق.ظ

در این نوشتار قصد داریم گوشه ای از تعریف بی انتهای فرم حاکم بر حیات حاضر ، اصول و سبک هائی که به واسطه ی آن در حوزه های مختلف حاکم شده است بیان کنیم ؛ و مشخصاً مثال سینما را در پیش میگیریم .

اگر بخواهیم یک تعریف جامع از فرم ارائه دهیم باید بگوئیم ، فرم آن چیزی است که فضا را با تمام متعلقات آن در محدوده ای با اصول از پیش تعیین شده ی قبلی اش محدود می سازد ، بیائید این تعریف را با مثالی ساده به پیش ببریم ، مثالی که همه ی ما با آن آشنائی داریم مثال ظرف آب ، ظرفی که آب مظروف آن است قطعاً مشخصاتی دارد اندازه و شکلی خاص دارد ، که مایع بلافاصله پس از قرار گرفتن در آن شکل ظرف را میپذیرد و طبیعتاً آب دیگر قادر به جاری شدن در مختصات دلخواه و دیگری غیر از محدوده ظرفش نخواهد بود .

نکته ای در اینجا باقی میماند و از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است ، قضاوتی است که در قبال شرایط فوق پیش می آید ، هر شخصی اگر در موقعیت فوق و یا شرایط مشابه قرار گیرد قضاوتی خواهد داشت و با نظری قاطع اعلام میکند که این مظروف در ظرف خود محاط شده و مختصاتی غیر از آن نخواهد پذیرفت و یا میتوان گامی به پیش گذاشت و آن مظروف را اندازه گیری کرد ، چرا که ما ظرفی ( یک فرم ) با مختصات دقیق و اندازه گیری شده آن مظروف را محیط کرده ایم.

حال میخواهیم این بحث را در حوزه ی سینما بسط دهیم ؛ شاید به نظر برسد که فرم در سینما تعاریف زیادی دارد و اتحادی بین این تعاریف نیست و هرکس نظری خاص در این قبال  دارد ، شخصی میگوید فرم از دل داستان بیرون خواهد آمد ، شخصی دیگر گوید فرم در سینما هنر کنار هم قرار دادن تکنیک است و بهره بردن از تکنیک به بهترین شکل ممکن ، دسته ای میان فرم  و ژانر تفکیکی قائل نمیشوند و این دو را به یک چشم نگاه میکنند و ... اما فرم در سینما این هنر خاکستری شاید بتوان گفت به مثابه یک نردبان میماند که اگر مینیمم آن را رعایت کنی نهایتاً گویند که فرم را رعایت کرده ولی اگر ماکسیمم آن را داشته باشید مخاطب خود در آن فرم قرار خواهد گرفت و جایگاه خویش را در فیلم می یابد و داستانی که شما برای او از اول فیلم سرودی با تمام دل و جان حس میکند .

این امر بدیهی است که فرم در سینما پس از بکارگیری درست تکنیک ها حاصل میشود ، مسلماً اگر قاب بندی ها و نور پردازی ها و بازی ها و ... هیچ سنخیتی با داستان و متد و در نهایت فرم اصلی فیلم نداشته باشند ، فیلم قادر نخواهد بود با مخاطب ارتباط برقرار کند و با او از داستانش بگوید فلذا رشته ی فیلم در همینجا گسسته خواهد شد و حتی به مرحله ی فرم نخواهد رسید .

اینطور هم میتوان گفت که ، تکنیک به مثابه متریالیست برای فرم (برای ظرف) فرم (ظرف) در سینما باز به داستان مختصات میدهد و اگر تکنیک دچار اخلال شود مانند این میماند که دیالوگ ها و بازی ها و ... در ظرف(فرم) بند نخواهند شد و چکه خواهد کرد ، و اگر ظرف آب به مقصدی برسد اما درون ظرف ، مظروفی یافت نشود ، وجود ظرف(فرم) چه اهمیتی دارد ، دقیقاً مثل زمانی شده که مظروفی در آن نبوده و بلا استفاده در گوشه ای قرار داشته است .

اما اگر هدف رسیدن به یک فرم ایده آل (پله اول نردبان) باشد ، گذر از تکنیک و بازگو نمودن قصه کفایت میکند ، اما بحث از آنجائی پیچیده تر خواهد شد که ما بخواهیم پله های نردبان را طی کنیم.

نوبت به قضاوت در سینما ، و یا مجموعاً به هنر میرسد کار سخت میشود ؛ و شاید هم وجه تمایز سینما را بتوان همین تعریف نمود که فرم در سینما عین بی فرمی است ! البته در پله آخر ...

دل‌گداخته بر شش جهت بغل واکرد

جهان به شیشه‌گرفت این پری چه انشاکرد

(بیدل)

در اوج پرداختن به فرم فیلم سینمائی ، سازنده به مخاطب حق رأی میدهد ، خاکستری خاکستری ، قضاوت نمیکند ، مختصات آغازین را برای مخاطب تعیین میکند و میگوید که تو مختاری در شش جهت حرکت کنی ، یک فرم خوب مخاطب را درگیر خودش میکند و مخاطب وقایعی که روی پرده سینما رخ میدهد را با تمام وجود حس میکند و خود مختار است تا تصمیم آخر را بگیرد ، درست مثل شعر بیدل ؛ یا برای شرح بیشتر به مثال واکس زنی میپردازیم که میخواهیم از زندگی او فیلمی بسازیم ، طبیعتاً فیلم باید در محیطی شکل بگیرد که مصائب فرد مذکور را بازگو نماید ، اما اگر فیلم تمام شدو درد آن واکس زنی که در سوز سرما به دنبال کفس های خاکی میگررد را حس نکنیم قطع به یقین با یک سیاه نمائی روبرو بوده ایم  ، و آن فیلم به درد جشنواره هائی خواهد خورد که دنبال اشاعه ی شوق زندگی کاذب اند ! نه طی کردن بی جهتی ! نه بازگو کردن درد و چشاندن آن به مخاطب.


پ ن : سخن گفتن از فرم سخت ، اما راهگشاست ؛ به فرم ها با دقت بیشتری نگاه کنید ، آنها را بشنوید ، لمس کنید و در نهایت حسشان کنید .