سلام بر آزادی...

من درینجا از هرچه که بتواند کمک کند تا حالِ آدمی دیگرگون شود می‌نویسم، از سینما که هنر "تاریخِ" حاضر است، هنری که همانند شعر خیالِ آدمی را دست‌خوشِ تحول می‌کند و به اندیشه وامی‌دارد؛ از همه بیشتر زبان شعر را دوست دارم، من هم با مالرو هم‌عقیده‌ام که گفت سینما زبان است، اما در رقابت با شعر، این شعر است که گوی سبقت را می‌رباید... داستان هم می‌گویم ولی امیدوارم میانِ خوانِش‌اَش خوابتان نگیرد (=
ارادتمند، ــمجرمــ

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

شناخت، این درد بی رقیب ...

سه شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۱۲ ب.ظ

در نقد فیلم آموخته ام که ابتدا یک فیلم را یا اصلا هر اثر هنری را آنطور که هست ببینم ، بشنوم و لمس کنم نه آنطور که ازان تصویر میسازند و نه آنطور که درباره اش حرف میزنند.

این رویه خیلی شبیه به رویکرد آن دسته از فلاسفه ای است که میل به شناختن پدیده ها بدون هیچ واسطه ای داشته اند که این سبک از پدیدارشناسی نیز محبوبترین و اصیلترین آنهاست و با کمی تامل در این مبحث درمیابیم که غیر از این راهی صحیح برای رسیدن به مقصود وجود ندارد.

آنچه که دامنگیر جامعه است نداشتن روحیه ی پدیدارشناسانه بر پایه ی شناخت خود پدیده است ، البته پدیدارشناسی خود مبحث بسیط و غلیظی است اما خیلی از مشکلاتی که مترتب جامعه ماست ، از همین گام ابتدایی نشآت میگیرد ؛ همین که تآویلات و تفسیرات خودمان مقدم بر مواجهه با پدیده میدانیم ، همین که با پیش داوری مقابل پدیده ای می ایستیم که همه چیز را درباره اش نمیدانیم ، همین که اجازه سخن گفتن به دیگری نمیدهیم و قضاوت خودمان را بدون شناخت او شایسته اش میدانیم ، همین ها درد بزرگی است که لبان خیلی از آدمیان را مهرو موم کرده ، همین نگاه هاست که جوهر قلم خیلی ها را خشکانده و یا سمت و سوی قلم ها را به سمتی کشیده که خوشایند اهل تفسیر باشد نه اهل تفکر.

اینکه چه اشخاص و گروه و در کل چه ممالکی این رویه را در پیش گرفته اند ، صحبتش در این مجال نمیگنجد و چیزی که در وهله ی اول مهم مینمایاند نتیجه ی این رویکردهاست ، و آن نتیجه چیزی نیست جز قلع و زنجیر زدن بر پای آزادگان ، آدمی همواره در همه اعصار رو به کمال و منتهاعلیه سعادت حرکت میکند و حرکت جمعی نوع انسان به سوی تکامل است و هرچه انسان به تکامل خود نزدیک شود سیاهی ها و ظلمت بیشتر رنگ میبازد و منافع قماش مزبور بدین شکل تحت الشعاع قرار خواهد گرفت فلذا دست به دامن هر حیله و مکری میزنند تا آدمی نه بتواند خود را بشناسد و نه درک مناسبی از پدیده های پیرامون خود کسب کند.

خودت باش ...

سه شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۰۶ ب.ظ
رهبر بینا چه جویی ؟ دیده بینا طلب ...

(صائب تبریزی)
پ ن : چند سطر سیاسی من باب این موضوع

برای صدایی از صخره برای صدای حیات ...

جمعه, ۵ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۵۶ ب.ظ

فیلم صدایی از صخره با بازی ستاره ی جوان " امیلیا کلارک" از جمله فیلمهای تاثیرگذاری است که با صدایی از میان سنگها ، حیات را فریاد میکند .

فیلم ماجرای پسری را روایت میکند که مادرش را به دلیل بیماری ناشناخته ای از دست داده و حالا ماه هاست که دیگر لب به سخن باز نکرده تا مبادا صدایی که از میان صخره ها او را صدا میزند را از دست دهد؛ کلارک که پرستار با تجربه ای برای بچه ها است توسط خانواده برای پرستاری از جیکوب استخدام می شود ، طی روزهای اول با رفتارهای عجیب جیکوب و برخورد سرد پدرش روبرو میشود تا اینکه در نیمه شب سر از اتاق جیکوب در می آورد که سر به دیوار گذاشته و صدایی را میشنود که کلارک نمیشنود و سعی میکند جیکوب را از این تلاش بازدارد ولی موفق نمیشود و با شنیدن اینکه جیکوب در لحظه مرگ مادر در کنارش بوده و شاهد مرگش بوده تلاش میکند جیکوب را از این کارش بازدارد تا جایی که خود همراه جیکوب و پدرش میشود، او رفته رفته کمک میکند تا جیکوب و پدرش را از گذشته ی تلخشان برهاند ، همسفری همراه برای جیکوب می شود ، مدلی برای پیکرتراشی پدر جیکوب میشود اما رفته رفته خود را مبتلای بیماری میداند که جیکوب گرفتارش شده لوازمش را جمع میکند تا از خانه فرار کند اما تب امانش نمیدهد و میانه ی راه نقش برزمین می شود و از حال رفتن او برابر می شود با شنیدن آن صدا و زمانی که بهوش می آید دیگر نه پرستار است و نه فراری بلکه او مادری است که مادر جیکوب وعده آمدنش را داده بود ...

تغییر ترمه...

جمعه, ۵ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۲۷ ب.ظ

قوس تغییر شخصیت در فیلم " جدایی نادر از سیمین " نه متوجه نادر است نه متوجه سیمین ، بلکه ترمه شخصیتی است که قوس تغییر شخصیتش را در طول این فیلم طی میکند.
ترمه به مثابه نوجوانانی است که به تماشای ناملایمات نشسته اند ، از طراوت و نواختن ساز فاصله گرفته اند و با غصه های پدر خودخوری میکند و اشکهای مادر را میشناسد ، ولی ادامه کار درمیابد که باید در کنار پدر به  مبارزه ایستاد ، باقی پول را از پمپ بنزین طلب کرد با واقعیتها روبرو شد و ترمه آن شخصیت سرنوشت سازی شد که رآیش هم نزدیک بودن به پدر و آموختن مبارزه است؛ ترمه خواهد ماند و به مبارزه خواهد پرداخت علیه دروغ علیه تمام پلیدیهایی که مادرش را وادار به رفتن کرده است ...