سلام بر آزادی...

من درینجا از هرچه که بتواند کمک کند تا حالِ آدمی دیگرگون شود می‌نویسم، از سینما که هنر "تاریخِ" حاضر است، هنری که همانند شعر خیالِ آدمی را دست‌خوشِ تحول می‌کند و به اندیشه وامی‌دارد؛ از همه بیشتر زبان شعر را دوست دارم، من هم با مالرو هم‌عقیده‌ام که گفت سینما زبان است، اما در رقابت با شعر، این شعر است که گوی سبقت را می‌رباید... داستان هم می‌گویم ولی امیدوارم میانِ خوانِش‌اَش خوابتان نگیرد (=
ارادتمند، ــمجرمــ

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

دورِ جدید برای تاریخ ما...

جمعه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۱۵ ب.ظ

حکما دورو اطراف خودتون آدمایی رو دیدین ک ب قاعده مرگ خدای نیچه رسیدن و قید عالم غیب رو زدن؛ می‌گم عالم غیب چون دوست دارم این‌طور بازتعریف‌ش کنم در قالب یه واژه؛ واژه‌ای که نمود کاملی از متافیزیک افلاطون می‌ده و نیچه اون رو درهم کوبید.

این خیلی خوبه که آدم ب دنبال غرائض‌ش بره و اون‌هارو سرکوب نکنه، یا به نوعی پا در عرصه نهیلیسم فعال بذاره و نسبت به قیدو بندهایی که اون رو ملزم به اجرا می‌کردن عصیان کنه و اونارو پس بزنه؛ اما این‌جا یه نکته کلیدی مغفول میمونه؛ و اون اینکه آیا همه اونایی که دست به عصیان میزنن و قیدو بندِ سنت (ب معنای تاریخ فلسفی اون) رو درهم می‌شکنن از چراییِ اقدامشون هم می‌پرسن یا نه، فقط به کاری ک ساعتی اون‌هارو راضی کنه بسنده میکنن؟ یا سوال دیگه اینکه، این عصیان در فضای اجتماعی آیا کارکردی داره یا نه؟

اون‌جور ک من از اطراف و اکناف خودم استنباط میکنم، عصیان‌گران که ندای مرگ خدای نیچه رو شنیدن، سوال‌هایی ک مطرح کردم نه تنها براشون پرابلم نیست بلکه حتی بهش نرسیدن و فقط به داشتن زمان به جای حوالت‌های تاریخی،‌ مکان‌مندی به جای لامکانی، لذت بردن از جزییات به جای پرداختن به کلیات و در نهایت کمی‌نگری به جای کیفی‌نگری بسنده میکنن؛ و حکما هم کسانی که در این اتمسفر سیر میکنن ابدا جامعه و اتفاقات اون براشون پشیزی اهمیت نداره.

من اصلا و ابدا نمی‌خوام در مقام وکیل‌مدافع مکتب افلاطونی اظهار نظر کنم، اما بی‌توجهیِ اهالی نهیلیسم به دو سوال مطروحه باعث می‌شه که مکتب افلاطونی هم‌چنان افسار قدرت را در دست داشته باشه و به کنش گرانی که نهایتا کنش اون‌ها محدود به چاردیواری خانه‌شان می‌شود حکم‌رانی کند؛ اینکه آدم خود را محدود کند تا شاید روزی یک جایی اجر و پاداش عمل‌ش یا عذاب کارهای ناصوابش را ببیند، امری بس بیهوده است و این خود سبب انفعالی پیوسته در مواجهه با اعمال ناپسندِ مثلا حکومت می‌شود ک برآیند مردم در مقابله با ظلم‌هایی که به آن می‌رود صبر می‌کنند تا شاید روزی، جایی، توسط کسی فرجی حاصل شود؛ غافل از آن‌که کلام‌الله خود در مقام نهیلیسمی فعال ظاهر می‌شود و می گوید سرنوشتتان را خود بجویید؛ اینجا کاری با نیک و بدش نداریم، نیک و بدش بماند برای بعد از اینکه آزادی کامل پس از اظهار نظر تأمین شد؛ در حالی که اراده‌ای برای تعیین سرنوشت وجود ندارد چطور می‌شود نسبت به نیک‌وبد آن امر اظهار نظر نمود؟ اگر مثل همیشه ارباب رسانه دست در دست ارباب قدرت بخواهند رأیی را تحمیل کنند که حرفی نیست؛ اینجا بحث بر سر خواست و اراده جمعیِ مردم است که همواره برای تصمیم‌گیری برای خود محدود بوده‌اند.

پیش‌بینی من از آینده چنین وضعی این است که امیدی به خودآگاهی اهالیِ نهیلیسم فعال ندارم و این دسته از آدم‌ها به فعالیت‌های فردیِ خود ادامه خواهند داد و اگر نگوییم هیچ، تنها معدود کنش اجتماعی از این دسته خواهیم دید؛ و از آن‌جا که دو سر این قیچی، یعنی قائلان به مکتب افلاطونی و مخالفان آن در اعمال خود جری‌تر شده‌اند، فاصله بیشتری از یکدیگر می‌گیرند و دیالوگ‌ بین این دو به امری نامفهوم تبدیل می‌شود، چرا که فرسنگ‌ها از دنیای یکدیگر دور شده‌اند؛ اما وضعیت برای قائلان به مدیریت کلاسیک جامعه از منظر اهالی مکتب افلاطون رفته رفته سخت‌و شکننده‌تر می‌شود، درست است که قدرت هم‌چنان در ید اهالی این مکتب است و با اعمال زور هم‌چنان به کار خود ادامه می‌دهد، اما بازتولیدِ قدرت در هسته اصلی ممکن است با فوران انرژی انباشت شده صورت گیرد که مسیر رویدادهای آینده را به کلی تغییر دهد و یا مقابله با اهالی قدرت را برای مخالفان‌ش آسان‌تر کند.