سلام بر آزادی...

من درینجا از هرچه که بتواند کمک کند تا حالِ آدمی دیگرگون شود می‌نویسم، از سینما که هنر "تاریخِ" حاضر است، هنری که همانند شعر خیالِ آدمی را دست‌خوشِ تحول می‌کند و به اندیشه وامی‌دارد؛ از همه بیشتر زبان شعر را دوست دارم، من هم با مالرو هم‌عقیده‌ام که گفت سینما زبان است، اما در رقابت با شعر، این شعر است که گوی سبقت را می‌رباید... داستان هم می‌گویم ولی امیدوارم میانِ خوانِش‌اَش خوابتان نگیرد (=
ارادتمند، ــمجرمــ

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

و قسم به توالی زمان، کزان گریزی نیست ...

شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۷:۳۰ ب.ظ


" مکان ،تجلی ناسوتی محض است؛ زمان چیزی جز تجلی ناسوتی صیرورت نیست." این بخشی از کتاب حکمت انسی استاد معارف است ، که مطالعه اش قرین شد با دیدن فیلم OtherLife فیلمی که دران تلاش میشد عرصه ی نوینی از علوم را نشان دهد تا طالبانش را به زمان-مکان دلخواهشان ارجاع دهد ، این امر با تزریق ماده ای به مغز از طریق چشم میسر میشد و آن ماده حاوی کدهایی بود که مشخصات و مختصات زمان-مکان مطلوب را برای استفاده کننده و مغز آن قابل خواندن میکرد، و پس از اتمام دوره ی حضور استفاده کننده درآن مکان ، زمانِ حضورِ وی به اتمام میرسید و به دنیای واقعی بازمیگشت. این حضور در زمان-مکان جدید فراتر از یک خواب هست، بنوعی ک انسان دران زمان-مکان جدید توانایی درک هر حسی را خواهد داشت، انسان خسته میشود ، مضطرب میشود، خوشحال میشود و از همه مهمتر متوجه توالی زمان میشود؛ بطور مثال کاراکتر زن این فیلم که خود خالق کدهاست برای امتحان یک ماده وارد یک خانه ی کوهستانی میشود و در دامنه ی برفی ان اسکی سواری میکند، اما پس از به پایان رسیدن کد (که هدفش تجربه کردن فضای کوهستانی و اسکی سواری ست) درحالیکه زن منتظر بازگشت به دنیای واقعی ست دوباره سر از خانه ی کوهستانی درمی آورد و همین او را نگران میکند ، این روند تا چندین مرتبه تکرار میشود و او را به وحشت می اندازد و هراس ماندن زن در این سیکل را در دلِ مخاطب می اندازد؛ ولی در نهایت زن بکمک همکارش از کد خارج شده و به دنیای واقعی بازمیگردد با توجه به اینکه همچنان هراس و دلهره ی اتفاقی که از سر گذرانده همراه اوست.
اما با این مقدمه پیرنگ داستان واقعه ای از غرق شدن برادر زن را روایت میکند که زن حال قصد دارد با نوشتن کدهای پی در پی برادرش را به زمان غرق شدن بازگرداند تا وی بتواند انتخاب درستی داشته باشد و به این شکل از غرق شدن برادرش جلوگیری کند؛ اما در نهایت هم فیلم و هم کاراکتر اول آن یعنی زنِ کدنویس تسلیم " توالی زمان " میشوند و درمی یابند که گریزی از این تجلی ناسوتی صیرورت نیست و هیچ تصرفی دران امکان ندارد. فیلم اما بدرستی امکان حضور در مکان را نشان میدهد ، مکانی یا ذره ای که شاید در طول وجودش هزاران بار تجربه شود و ذراتی ک با یکدیگر جمع میشود اما زمان، این قابلیت را ندارد ، هیچگاه آنات زمان را نمیتوان به تصرف درآورد و با یکدیگر جمع زد ، و این مشخصه ی اصلی " #زمان " است.