سلام بر آزادی...

من درینجا از هرچه که بتواند کمک کند تا حالِ آدمی دیگرگون شود می‌نویسم، از سینما که هنر "تاریخِ" حاضر است، هنری که همانند شعر خیالِ آدمی را دست‌خوشِ تحول می‌کند و به اندیشه وامی‌دارد؛ از همه بیشتر زبان شعر را دوست دارم، من هم با مالرو هم‌عقیده‌ام که گفت سینما زبان است، اما در رقابت با شعر، این شعر است که گوی سبقت را می‌رباید... داستان هم می‌گویم ولی امیدوارم میانِ خوانِش‌اَش خوابتان نگیرد (=
ارادتمند، ــمجرمــ

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بیدل» ثبت شده است

ناشنیده ها ...

پنجشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۵۵ ب.ظ


هرچه از عشق بگوییم کم است و

هر چه از عشق بشنویم کمتر ...

--------------------------------------------

بیگانه ی ِ عشقیم ، زِ شغلِ هوسی چند

آبِ رخ عنقایی ما را ، مگسی برد

حضرت بیدل علیه الرحمة

ما و تو ...

جمعه, ۱۹ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۲۵ ب.ظ

ما و تو خراب اعتقادیم / بت کار به کفر و دین ندارد

 (بیدل علیه الرحمة)

نکته ای که در این بیت از غزلیات بیدل حائز اهمیت است ، اعتقاد را به بعنوان امری مذموم یاد کرده که انسان را دچار تباهی ( خراب ) خواهد کرد ، اما تعریف اعتقاد به همین نکته ختم نمیشود ، بیدل برای اینکه برداشت خود را از اعتقاد کامل کند و تعریفی جامع و یا به نوعی همه گیر و همه فهم ارائه دهد در مصراع دوم واژه ی بت را برای وصف اعتقاد به میان آورده است .

اگر بخواهیم از بت به شناختی برای اعتقاد دست پیدا کنیم باید خصوصیات و ویژگیهای آن را برشمریم ؛ از ویژگیهای بارز بت میتوان به ، ماده ای بی جان بودنش ، سکون و بدون تعقل و ناطق نبودن آن اشاره نمود ؛ حال با برابر قرار دادن این ویژگیها با اعتقاد میتوان گفت که اعتقاد نیز رسوبات ذهنی است که ندانسته آنها را اجرا میکنیم و به آن احترام میگذاریم بدون اینکه از ماهیت کفروی یا الهی آن مطلع باشیم.

شاید بگوئید در مقابل اعتقاد چه چیزی قرار میگیرد ؟ یا اگر قرار باشد اعتقاداتمان را دور بیاندازیم چه کنیم ؟ در مقابل اعتقاد ، ایمان معنا پیدا میکند ایمانی که غیر از رسوبات ذهنی است و شما آن را با جان و دل پذیرفته اید و آن از یک سیر منطقی عقلی تبعیت میکند که باعث حرکت انسان و عدم سکون او در مرتبه ای خاص خواهد شد .

شاید انسان کنار بتی قرار بگیرد و اموری از او مرتفع گردد شاید بگوئید پس این موارد را چه کنیم ؟ خیلی ساده است آن شخص تا در کنار بت قرار میگیرد باور میکند که او میتواند ، اگر همه جا و همه وقت ایمان داشته باشد به حضور اله آنگاه میتوان گفت بر اعتقادش غلبه کرده و قدرت لایزالی را محدود به جائی خاص و زمانی خاص ندانسته پس او ایمانش را در همه جا حفظ میکند ؛ بعضی ها باورشان این است که در کنار آن بت یا مزار یا مرقد و یا هر چیز دیگری احساس بی نیازی میکنند ، خب اگر این باورشان باشد به آنها داده خواهد شد اگر غیر از این باشد و همه جا و همه وقت برای آنها عزیز و مقدس جلوه کند ایمان و باورشان محدود نخواهد شد .


از میان دستنوشته های بامداد ی ام (1393/10/13)


راه بی جهت ...

چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۱۳ ب.ظ

خواب در عهد تو در چشم من آید ، هـیـهـات

عاشقی کار سری نیست که بر بالین است

سعدی از که میگوید که عهد بستن با آن خواب از چشمش می رباید ؟ عشق که او را به این روز انداخته است که امان سر گذاشتن بر بالینی آرام به او نمیدهد ؟

اما طریقتی که سعدی آن را پیموده و در این بیت بیان نموده است از همه چیز مهمتر است ، طریقتی که به هر اهل دلی نوای پیمودن راه عاشقی می آموزد ، راهی که آسودگی دران جائی ندارد راهی که در آن انسان شبگرد می شود و بالینی نیست تا سرش را بر روی آن بگذارد ؛ از زمان تعهد تا رسیدن به عشق و با او یکی شدن خواب به چشم نمی آید ؛ حبیبنا بیدل (علیه الرحمة) نیز این طریقت را بسیار زیبا به تصویر کشیده است و فرموده :

موج دریا را به ساحل همنشینی،تهمت است

بــی قـــراران نـذر مـنـزل کـرده انـــد ، آرام را

اگر بی قرار شدی ، اگر بی منزل شدی و خانه ات شد خاک زمین و سقف آن آسمانهای بادیه آنگاه میتوان گفت در پی طریقتی ، در راه عاشقی ...

در محضر بیدل دلدار ...

سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۰۶ ب.ظ
میسوزانم پرده ی هستی ... 


برای مشاهده در سایز اصلی به این آدرس مراجعه نمائید .

به امید صبح روشن