جای خالی گرگ...
قطعبهیقین فیلم "مغزهایکوچکزنگزده" برای آنانی که ذائقهشان با سینمای گوشهگیر اجتماعی ایران سنخیتی ندارد غیر قابل تحمل است، مخاطبانی که عادت کردهاند چند بار در سالن سینما و در تاریکی آن از فرصت استفاده کنند و قهقهه بزنند مطمئناً این فیلم برایشان بسیار ناخوشایند مینمایاند، فیلمی که نه از زیرِ پوسته شهر بلکه از پَسِ ذهنِ شهروند-شهری پرده برمیدارد.
اکثراً کسانی که مقابل این فیلم موضع میگیرند میخواهند با زدن زیرِ میز بهکل منکر وقایعی باشند که در خلال فیلم در جریان است، کسانی که راحتترین کار ممکن یعنی تخریب را در دستور کار خود قرار میدهند، بهجای اینکه با مهرههای رویِ میز بازی کنند.
فیلم "مغزهایکوچکزنگزده" برای کسانی که بهدنبال جامعه آرمانی خود و حاشیه امن میگردند یک زنگ خطر است، خطری که بیخِ گوشِ ماست، همین نزدیکی، خطری نه از جنسِ خشونت، نه از جنس قضاوتهای زودهنگام و ... آن خطری که بر روی پرده نقرهای سینما نقش میبندد از جنسِ انحطاطِ هویتیاست که از آدمی سلب شدهاست، از جنس وجودشناختیاست که به پرسشهایش پاسخ داده نشدهاست، در فیلم "مغزهایکوچکزنگزده" اراده معطوف به قدرت تماماً مقابل آزادی ایستاده، آزادی که با حضور گرگ تحدید و تهدید نمیشود، این آزادی با حضور عضوی از آن جامعهای که ترسیم شده محدود میشود و آنکس که میخواهد خارج از این سلطه قد علم کند را به سلابه میکشد.
فیلم "مغزهایکوچکزنگزده" روایتیست از آنچه که درحالِ وقوع است، خیلی دور نیست، در همین پسِ سرِ خودِ ما کمین کردهست و اگر مقابلش نایستیم میشویم چوپانی که به دنبالِ چراندنِ گوسفندهای خود است.