زیر پای عاشق ...
سنگ بنای عاشقی ، در به دری است ، بی منزلی است ، نه آن بی منزلی مذموم بل عدم سکونت عاشق در یک نقطه یا نقاط محدود مراد ماست ؛ عاشق جائی برای سکونت ندارد الا یک مکان ، و آن جائی نیست بجز قلب معشوقه اش آنهم شاید به او بدهند یا ندهند ، زیر پای عاشق را به جز رقص پلک یار چیز دیگری خالی نمیکند ؛ عزم عاشق را چیزی به جز لبخند یار راسخ نمیکند ، معشوقه که یک اشارت به عاشق بکند ، عاشق زمین و زمان را به هم می دوزد ، کوهکن میشود ؛ ناشدنی ها را شدنی میکند هیچ سیلی از پس غرقه کردن عاشق بر نمی آید الا اشک دیدگان شخص عاشق دلداده ؛ چه زیبا بیدل (علیه الرحمة) با این بیت عاشقی ، عاشق را به تصویر میکشد :
عاشق که بنایش همه بر دوش ِخرابیست
چون دیده چرا خانه به سیلاب نگیرد ؟