سلام بر آزادی...

من درینجا از هرچه که بتواند کمک کند تا حالِ آدمی دیگرگون شود می‌نویسم، از سینما که هنر "تاریخِ" حاضر است، هنری که همانند شعر خیالِ آدمی را دست‌خوشِ تحول می‌کند و به اندیشه وامی‌دارد؛ از همه بیشتر زبان شعر را دوست دارم، من هم با مالرو هم‌عقیده‌ام که گفت سینما زبان است، اما در رقابت با شعر، این شعر است که گوی سبقت را می‌رباید... داستان هم می‌گویم ولی امیدوارم میانِ خوانِش‌اَش خوابتان نگیرد (=
ارادتمند، ــمجرمــ

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قصه» ثبت شده است

قصه ، تاریخ ...

شنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۲۲ ب.ظ

تاریخ و قصه 
برای سخن گفتن از دو واژه یاد شده اول بایستی به " تاریخ " پرداخت و تکلیف آن را روشن نمود و بدانیم که آن چیست ؟ 
آنچه که همگان از تاریخ میدانند ، " تاریخ " را امری میپندارند که مربوط به گذشته است ، اموری که وصولشان مسجل و ماحصلشان ماندگار شده و سیاهه ای را بر سطور دفتر هستی برجای گذاشته اند. شاید ابتدایی ترین سوالی که در مواجهه با وقایع تاریخی به ذهنمان خطور میکند این باشد که ، تاریخ چه کارکردی در زندگی ما خواهد داشت ؟ و اصلا چه لزومی برای مطالعه تاریخ وجود دارد ؟ .
خب پاسخ دادن به این سوالات به نوع نگرش فرد و یا جامعه نسبت به امر تاریخی بازمیگردد. و میتوان آن را به دو قسم عمده تقسیم نمود .
1_ تاریخیگری ( یا یک همچین چیزی ک من او را به این نام می شناسم.)
2_ پی بردن به قصه ای که در دل تاریخ نهفته است.
خب به مرور با واژه ی دومی که در ابتدای نوشتار بدان اشاره شد ، یعنی " قصه " نیز درگیر می شویم.
انچه که ما از تاریخ می خواهیم ، از دو نوع دیدگاهی که معرفی آنها پیشتر رفت سرچشمه میگیرد و برای تعریف آن دو چون هر دوی آنها برآمده از یک واقعه هستند تمییز آنها در حین بیان یک تعریف صورت خواهد گرفت .

بازگشتن به گذشته ،چه گذشته ای که مربوط به هزاران سال پیش است و چه گذشته ای که مربوط به یکروز پیش باشد از دو نیازی تبعیت خواهد کرد که انسان را بدان سو سوق خواهد داد ؛ یک ، نیازی که انسان را برای قضاوت بدان امر تاریخی دعوت میکند ( تاریخیگری ) ؛ دو ، نیازی که انسان را برای کسب تجربه و یا عبرت گرفتن فرامیخواند (قصه ی نهفته در دل تاریخ).

خب ، اگر با دو دیدگاهی که در سطور پیش توضیح داده شد به مقابله با امر تاریخی بپردازیم ، در مورد یک یعنی تاریخیگری ، نیازمند این است که انسان هرگاه به امر تاریخی می نگرد نسبت به آن ملزم به ارائه رای و قضاوت خواهد بود ، یعنی زمانی که با امر تاریخی مواجه می شود نسبت به آن واکنش نشان داده و در کرسی قضاوت اقدام به صدور رای خوب و یا بد و یا هرچیز دیگر می نماید. به این شکل انسان درگیر تاریخیگری خواهد شد و نگاه بیطرفانه اش کاملا از بین خواهد رفت.
اما در دیدگاه دوم ، یعنی دراوردن قصه و یا بعبارتی عبرت از دل تاریخ ، میطلبد که فرد مراجعه کننده به امر تاریخی یک نگاه بیطرفانه ای نسبت بدان امر داشته باشد و دچار هیچ قضاوتی نشود که اگر باز در کرسی قضاوت نشیند به تاریخیگری مبتلا شده و از عبرت قصه ای که در دل تاریخ است محروم می ماند.

همانطور که سخن رفت تمییز این دو دیدگاه و مواجهه ی با امر تاریخی خیلی خیلی حساس بوده و با ابتلا به کوچکترین اشتباه انسانی که به دنبال مطالعه تاریخ برای عبرت گرفتتن است ، گمراه شده و خشت اول را چو نهد معمار کج،تا ثریا می رود معمار کج!.
شاید سوال پیش بیاید که خب این نوع برخورد در چه اموری واقع است و میتواند کارگر افتد ، پاسخ اسان است هر اتفاقی که به تاریخ انسان سپرده شده ، هر اتفاقی که از زمان پیدایش تا به دیروز آدمی رخ داده شامل این مطلب خواهد بود.