سلام بر آزادی...

من درینجا از هرچه که بتواند کمک کند تا حالِ آدمی دیگرگون شود می‌نویسم، از سینما که هنر "تاریخِ" حاضر است، هنری که همانند شعر خیالِ آدمی را دست‌خوشِ تحول می‌کند و به اندیشه وامی‌دارد؛ از همه بیشتر زبان شعر را دوست دارم، من هم با مالرو هم‌عقیده‌ام که گفت سینما زبان است، اما در رقابت با شعر، این شعر است که گوی سبقت را می‌رباید... داستان هم می‌گویم ولی امیدوارم میانِ خوانِش‌اَش خوابتان نگیرد (=
ارادتمند، ــمجرمــ

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

در اعماق نگاه تو ...

دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۰۰ ق.ظ

وقتی خورشید آسمان را سرخ رنگ کرد ...
زمانی که همه پر از اشتیاق شدند ...
بزمی بپا خواهد شد ...
بزمی که در آن فقط عشق سرو خواهد شد...
عشقی به وسعت تمام ارض و سماء
بزمی به پا خواهیم کرد
و مجنون دریا ها را خشک میکند
فرهاد ما زخم های زمین را 
که به کوچکی دانه ارزن است
به پهنای کهکشان گسترش خواهد داد ...
و آنگاه احمد در گوش دخترک تنهای شهر زمزمه خواهد کرد ...
:" من اینجا هستم ، تو آسوده پر بکش ..."

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به امید صبح روشن
  • علیرضا شیخ بابایی

غزه

انسانیت

حقیقت

آزادی

عدالت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی