سلام بر آزادی...

من درینجا از هرچه که بتواند کمک کند تا حالِ آدمی دیگرگون شود می‌نویسم، از سینما که هنر "تاریخِ" حاضر است، هنری که همانند شعر خیالِ آدمی را دست‌خوشِ تحول می‌کند و به اندیشه وامی‌دارد؛ از همه بیشتر زبان شعر را دوست دارم، من هم با مالرو هم‌عقیده‌ام که گفت سینما زبان است، اما در رقابت با شعر، این شعر است که گوی سبقت را می‌رباید... داستان هم می‌گویم ولی امیدوارم میانِ خوانِش‌اَش خوابتان نگیرد (=
ارادتمند، ــمجرمــ

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

زیر پای عاشق ...

جمعه, ۲۸ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۴۷ ب.ظ

سنگ بنای عاشقی ، در به دری است ، بی منزلی است ، نه آن بی منزلی مذموم بل عدم سکونت عاشق در یک نقطه یا نقاط محدود مراد ماست ؛ عاشق جائی برای سکونت ندارد الا یک مکان ، و آن جائی نیست بجز قلب معشوقه اش آنهم شاید به او بدهند یا ندهند ، زیر پای عاشق را به جز رقص پلک یار چیز دیگری خالی نمیکند ؛ عزم عاشق را چیزی به جز لبخند یار راسخ نمیکند ، معشوقه که یک اشارت به عاشق بکند ، عاشق زمین و زمان را به هم می دوزد ، کوهکن میشود ؛ ناشدنی ها را شدنی میکند هیچ سیلی از پس غرقه کردن عاشق بر نمی آید الا اشک دیدگان شخص عاشق دلداده ؛ چه زیبا بیدل (علیه الرحمة) با این بیت عاشقی ، عاشق را به تصویر میکشد :

عاشق که بنایش همه بر دوش ِخرابیست

چون دیده چرا خانه به سیلاب نگیرد ؟

  • علیرضا شیخ بابایی

طریقت

عاشقی

عشق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی