سلام بر آزادی...

من درینجا از هرچه که بتواند کمک کند تا حالِ آدمی دیگرگون شود می‌نویسم، از سینما که هنر "تاریخِ" حاضر است، هنری که همانند شعر خیالِ آدمی را دست‌خوشِ تحول می‌کند و به اندیشه وامی‌دارد؛ از همه بیشتر زبان شعر را دوست دارم، من هم با مالرو هم‌عقیده‌ام که گفت سینما زبان است، اما در رقابت با شعر، این شعر است که گوی سبقت را می‌رباید... داستان هم می‌گویم ولی امیدوارم میانِ خوانِش‌اَش خوابتان نگیرد (=
ارادتمند، ــمجرمــ

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

دلم تو را خواهد ...

يكشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۱۹ ق.ظ

همیشه دوست داشتم ببینم حال عاشقی چه حالی است ، همیشه به پر پرواز خیال پرداز ها قبطه میخوردم نمیدانم حرفمو تو چه کلماتی بگونجونم ، شاید همین خط تیره ای که منتظره تا نوشته ای نگاشته شود نهایت ارزوی من باشد همین خط که حروف و نقطه نقطه های کلمات و تو خودش جا داده ... میخوام تا بینهایت نگاه کنم تا اونجایی که چشمم از کار بیافته ، کاش انقد بشنوم تا جایی که گوشم از کار بیافته ، میخوام انقد غرق در عوالم دانایی بشم تا وقتی که دیگه هیچی نفهمم دوست دارم انقد بزرگ بشم دنیا قد ارزن بشه برام تا وقتیکه تیکه تیکه بشم جوری که جمع کردنم فقط از دست یه نفر برمیاد ...

دوست دارم وارد کوی دوست شوم و درب را بکوبم ، در را باز کند و وارد شوم و او پرده را کنار بزند و من با خود روبرو شوم که ضعیفی در مقابل قهار قرار گرفته ...

اللهم الرزقنا شهاده فی سبیلک ...

  • علیرضا شیخ بابایی

حرم

شهادت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی