سلام بر آزادی...

من درینجا از هرچه که بتواند کمک کند تا حالِ آدمی دیگرگون شود می‌نویسم، از سینما که هنر "تاریخِ" حاضر است، هنری که همانند شعر خیالِ آدمی را دست‌خوشِ تحول می‌کند و به اندیشه وامی‌دارد؛ از همه بیشتر زبان شعر را دوست دارم، من هم با مالرو هم‌عقیده‌ام که گفت سینما زبان است، اما در رقابت با شعر، این شعر است که گوی سبقت را می‌رباید... داستان هم می‌گویم ولی امیدوارم میانِ خوانِش‌اَش خوابتان نگیرد (=
ارادتمند، ــمجرمــ

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

سینما، بدون مخاطب...

يكشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۳۰ ق.ظ

در این مجال نگارنده سعی دارد نگاهِ خود و خواننده را به سینما این هنری که زاییده‌ی تکنولوژی‌ست معطوف نماید؛‌مسلما نمیتوان و نخواهد شد که از سینما، این کارخانه رویاسازی به سادگی عبور کرد، اما رویدادهایی که منجر به شکل‌گیری یک فیلم می‌شود کمک شایانی به سیرِ مطالعه‌ی امر خواهد کرد.

 دنیای حاضر در مواجهه با فیلم،سینما و یا به شکل عامِ آن هنر، با معضل خودبنیادگرایانه دست و پنجه نرم می‌کند، معضلی که با حرص و ولع سیری‌ناپذیرِ مؤلفان اثر هنری پا به عرصه وجود گذاشت؛ در این دست آثار مؤلف سعی دارد حرف خود را بدون کم و کاست به تأویل مخاطب برساند، بدون اینکه دخل و تصرفی درآن صورت بگیرد؛ این دست آثار به مکتب اصالت مؤلف وفادارند، فرقی هم نمیکند از نماهای لانگ و جوه‌های بصریِ چشم‌نواز استفاده کنند و یا بیگ‌پروداکشنی داشته باشند که یکسال هم سر سفره آن فیلم رزق بخورند! ، مهم این است که مؤلف خود را رکن موضوع دانسته و از تفکیک صورت‌های مثالی و مسائل معطوف به موضوع بویی نبرده است.

 پر واضح می‌نماید که پرداخت این‌چنینی به موضوع، سوژه و یا هر اسم دیگری که به پدیده‌ی مورد بحث اطلاق می‌شود ، جفا در حق موضوع‌ست، به‌نحوی که مشخص می‌شود مؤلف فرصتی کافی به جوششِ موضوع درون خود نداده و امکانِ شخصی‌سازی سوژه را از دست داده و به‌طبع با این ترتیب نمی‌تواند با موضوعِ مورد بحث خود ارتباطِ عمیقی برقرار کند و زمانی که یک هنرمند نتواند خود را در منظومه‌ی آن‌چه که خلق می‌کند ببیند قادر به بیان و به‌تصویر کشیدن آن نخواهد بود.

فیلم "به وقت شام" می‌تواند نمونه بارزِ این رفتار با ساحت هنر و سینما باشد، سینمایی که به اعترافِ سازنده‌اش سفارشی‌ست و هیچ دغدغه‌ای پشت آن قرار ندارد،‌چرا که اگر اینچنین می‌بود، مجموعه تبلیغاتی این فیلم دست به نمایشِ سراسر سیاه خود برای پایان بخشیدن به اکران این فیلم در سینماها نمی‌زد،‌ فیلم نه تنها قصه‌ی موضوع‌اش را روایت نمی‌کند بلکه از بیانِ قصه خودش نیز عاجز است؛ این درحالیست که سازنده این فیلم، چندی پیش از بهزاد بهزادپور سازنده فیلم نازنین " خداحافظ رفیق" دعوت کرد تا دوباره فیلم بسازد! ؛ آری آقای حاتمی‌کیا، فیلمسازی که شما از آن یاد کردید، فیلمسازی‌ست که با ساحت هنر آشناست و اگر تنها یک فیلم در عرصه دفاع‌مقدس ساخته همان یک فیلم بار تمام تمناهایِ عشاق را به‌دوش می‌کشد، سازنده فیلم  " خداحافظ رفیق" این فیلم را زندگی کرده، لحظه لحظه‌ی عشق بازی فیلم‌ساز در این فیلم جاری و ساری‌ست، بخاطر همین‌هم است که حتی شما با این سینمای سفارشی‌تان سراغش می‌روید و می‌گویید فیلم بساز؛ساحت هنر برای اثرگذاری، ساحتی مقدس است که هرکه بخواهد از او سؤاستفاده کند، رسوایش می‌کند.

  • علیرضا شیخ بابایی

سینما

فیلم

هنر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی