سلام بر آزادی...

من درینجا از هرچه که بتواند کمک کند تا حالِ آدمی دیگرگون شود می‌نویسم، از سینما که هنر "تاریخِ" حاضر است، هنری که همانند شعر خیالِ آدمی را دست‌خوشِ تحول می‌کند و به اندیشه وامی‌دارد؛ از همه بیشتر زبان شعر را دوست دارم، من هم با مالرو هم‌عقیده‌ام که گفت سینما زبان است، اما در رقابت با شعر، این شعر است که گوی سبقت را می‌رباید... داستان هم می‌گویم ولی امیدوارم میانِ خوانِش‌اَش خوابتان نگیرد (=
ارادتمند، ــمجرمــ

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

بهاری باشید ...

سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۵۸ ب.ظ

خوشا آنان که در هوای تو بوی بهار را استشمام میکنند ...



“““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““

به امید صبح روشن

وصل تو ...

سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۵۵ ب.ظ
تو مثل تنفسی برای من ...
نمیتوان تو را محدود کرد ...
اگر عالم و آدم جمع شوند ...
و نگذارند تو تکرار نشوی ...
من تو را مثل دم و بازدم خواهم یافت ...
تو را مانند نبض خواهم یافت ...
که هر لحظه تکرار می شود .


به امید صبح روشن

مرا بس است ...

سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۵۴ ب.ظ
مرا بس است انتظار تو ...
بگو که کی آیی ‏ به دل مضطرم ...

دوستت دارم مانند آنانی که بر خاکت بوسه زدند و بوی بهار را استشمام کردند ...

به امید صبح روشن

در اعماق نگاه تو ...

دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۰۰ ق.ظ

وقتی خورشید آسمان را سرخ رنگ کرد ...
زمانی که همه پر از اشتیاق شدند ...
بزمی بپا خواهد شد ...
بزمی که در آن فقط عشق سرو خواهد شد...
عشقی به وسعت تمام ارض و سماء
بزمی به پا خواهیم کرد
و مجنون دریا ها را خشک میکند
فرهاد ما زخم های زمین را 
که به کوچکی دانه ارزن است
به پهنای کهکشان گسترش خواهد داد ...
و آنگاه احمد در گوش دخترک تنهای شهر زمزمه خواهد کرد ...
:" من اینجا هستم ، تو آسوده پر بکش ..."

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به امید صبح روشن