سلام بر آزادی...

من درینجا از هرچه که بتواند کمک کند تا حالِ آدمی دیگرگون شود می‌نویسم، از سینما که هنر "تاریخِ" حاضر است، هنری که همانند شعر خیالِ آدمی را دست‌خوشِ تحول می‌کند و به اندیشه وامی‌دارد؛ از همه بیشتر زبان شعر را دوست دارم، من هم با مالرو هم‌عقیده‌ام که گفت سینما زبان است، اما در رقابت با شعر، این شعر است که گوی سبقت را می‌رباید... داستان هم می‌گویم ولی امیدوارم میانِ خوانِش‌اَش خوابتان نگیرد (=
ارادتمند، ــمجرمــ

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۶۷ مطلب با موضوع «عمومی» ثبت شده است

جایی که من هستم ...

سه شنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۲۷ ب.ظ

یکی از عوامل مهمی که روی انسان تأثیر میذاره محیطی است که انسان در آن می زید ؛ از جوامع کوچک دو سه نفره ی خانواده د و دوستان بگیرید تا جامعه ی بزرگ جهانی ؛ 

و مسلماً نیک میدانیم که جوامعی که انسان با آنها بیشتر س رو کار دارد و در نزدیکی او قرار دارد میزان بیشتری از سایر جوامع بر انسان تأثیر می گذارد ؛ و به قولی میتوان گفت که هر انسانی که با آن برخورد میکنیم میانگین رفتارهای جامعه ای را دارد که بر روی آن تأثیر گذاری بیشتری دارد .

حال ما انسانی داریم که تحت تأثیر رفتارهای اطرافیانش قرار گرفته ؛ خیلی ها به دنبال تغییر وضعیتی هستند که در آن قرار دارند ، خیلی ها از جمله من شرایطی را که پیرامون زندگی خود نقش بسته است را نمیپسندند و برای تغییر اوضاع و احوال اطرافیان و به تبع آن خود تلاش میکنند ، اما حاصلش چیست ؟ به جرأت و بنا بر مشاهدات تجربی اگر بخواهیم پاسخ دهیم باید بگوئیم که این سبک کاملاً صحیحی نیست و نتایج مطلوب چندانی شخص از پس زحماتش به دست نمی آورد ؛ و تمام تلاشهایش در این راه را میتوان به باد هوا تعبیر نمود.

خب حالا که صحبت از تغییر شد ، چه باید کرد ؟ بازهم بر اساس مشاهدات تجربی و قرار گرفتن خود در این فضاها باید بگویم که انسانی که به دنبال تغییر است در گام نخست باید به دنبال جامعه ای باشد که نزدیک به ایده آل های او قدم بردارد و یا به فکر تشکیل مجموعه ای از همفکران خود باشد ؛ و در گام دوم در راه بالا بردن توانائی های مجموعه ی خود قدم بردارد تا گروه به ایده آلهای او و بالندگی و تعالی دست یابد .


در محضر بیدل دلدار ...

سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۰۶ ب.ظ
میسوزانم پرده ی هستی ... 


برای مشاهده در سایز اصلی به این آدرس مراجعه نمائید .

به امید صبح روشن


و تو ”چ” شدی ...

سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۰۲ ب.ظ
و تو ”چ” شدی ...


به امید صبح روشن

بهاری باشید ...

سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۵۸ ب.ظ

خوشا آنان که در هوای تو بوی بهار را استشمام میکنند ...



“““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““““

به امید صبح روشن

وصل تو ...

سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۵۵ ب.ظ
تو مثل تنفسی برای من ...
نمیتوان تو را محدود کرد ...
اگر عالم و آدم جمع شوند ...
و نگذارند تو تکرار نشوی ...
من تو را مثل دم و بازدم خواهم یافت ...
تو را مانند نبض خواهم یافت ...
که هر لحظه تکرار می شود .


به امید صبح روشن

مرا بس است ...

سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۵۴ ب.ظ
مرا بس است انتظار تو ...
بگو که کی آیی ‏ به دل مضطرم ...

دوستت دارم مانند آنانی که بر خاکت بوسه زدند و بوی بهار را استشمام کردند ...

به امید صبح روشن

در اعماق نگاه تو ...

دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۰۰ ق.ظ

وقتی خورشید آسمان را سرخ رنگ کرد ...
زمانی که همه پر از اشتیاق شدند ...
بزمی بپا خواهد شد ...
بزمی که در آن فقط عشق سرو خواهد شد...
عشقی به وسعت تمام ارض و سماء
بزمی به پا خواهیم کرد
و مجنون دریا ها را خشک میکند
فرهاد ما زخم های زمین را 
که به کوچکی دانه ارزن است
به پهنای کهکشان گسترش خواهد داد ...
و آنگاه احمد در گوش دخترک تنهای شهر زمزمه خواهد کرد ...
:" من اینجا هستم ، تو آسوده پر بکش ..."

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به امید صبح روشن