سلام بر آزادی...

من درینجا از هرچه که بتواند کمک کند تا حالِ آدمی دیگرگون شود می‌نویسم، از سینما که هنر "تاریخِ" حاضر است، هنری که همانند شعر خیالِ آدمی را دست‌خوشِ تحول می‌کند و به اندیشه وامی‌دارد؛ از همه بیشتر زبان شعر را دوست دارم، من هم با مالرو هم‌عقیده‌ام که گفت سینما زبان است، اما در رقابت با شعر، این شعر است که گوی سبقت را می‌رباید... داستان هم می‌گویم ولی امیدوارم میانِ خوانِش‌اَش خوابتان نگیرد (=
ارادتمند، ــمجرمــ

طبقه بندی موضوعی
پیوندهای روزانه

۶۷ مطلب با موضوع «عمومی» ثبت شده است

شدنی باید ...

يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۴۷ ب.ظ

عرض دین حق مبر درپیش مغروران‌جاه

سعی مهدی برنمی‌آید به این دجالها

چندی است که بیت فوق از بیدل عزیز مرا به فکر فرو برده است ، قدری پی بردن به معنای بیت آسان می نماید اما حقایقی را در بر خود میگیرد که فوق العاده جای تأمل دارد.

دسترسی به دین حق و کتمان آن از مغروران جاه ، یا به عبارتی عدم عرضه حقایق نزد اشخاصی که جاه طلبی شان سبب بطلان سعی خواهد شد.

اگر از بخش نخست چشم پوشی کنیم ، یا به گوئیم هم دین حق تعریف شده است و هم مغروران جاه طلب را میفهمیم در مصراع دوم اشاره به آن دارد که سعی مهدی (عج) نیز بر آن گروه مذکور کارگر نمی افتد ، آنانی که مقامی را غصب کردند که دین حق را نزد خود ضبط می نمایانند ، آن دجالان و مغرورانی که حتی مهدی (عج) نیز از مقابله با آنان ناتوان است. چگونه آدمیانی هستند ؟ ویژگیهایشان چیست؟ همه ی اینها سوالی است که شاید هر فرد به نوبه ی خود پاسخی برای آنها داشته باشد.

اما اگر جواب ما را میخواهید باید گفت که اینها از ان دست آدمیانی هستند که ناس (نوع مردم ) را از ایمان دور میکنند و اعمال دینی را تا سر حد به دست آوردن مقداری ثواب تنزل میدهند و کسانی اند که در زمان غیبت انسان کامل میان بشر بیشترین بهره مندی را میبیرند ، گاه عملی را واجب ، گاه حرام و یا گاهاً آن را به مصلحت میدانند و در مواقعی خلاف مصلحت مردم ؛ آنانی که تمام آیات قرآن مبنی بر تعقل و تفکر را بی اعتبار نمودند و همه را به سوی تقلید فرا می خوانند ، تقلیدی کورکورانه ، تقلیدی که از آنهاست ، از آنهائی که خود کامل نیستند !

اما مدلی که به ذهنم خطور میکند برای برقراری آن مدینه فاضله مد نظر و رسیدن به انسان کامل این است که خود در راه تکامل قدم برداریم ؛ شاید بگوئید این امر غیر ممکن است ، شاید بگوئید که از عهده ی ما خارج پس اگر بنا بر این موارد باشد تا بوده همین بوده و تا هست همین هست ؛ پس بایستی این مدل را اجرا کرد باید به سوی تکامل و رسیدن به انسان کامل تلاش نمائیم نه اینکه منتظر رسیدن او به خودمان شویم ، درست مثل بیت زیر ، که میفرماید :

امروز گر انصاف دهد داد طبایع

کس منتظر مهدی و دجال نباشد

نباید منتظر بود باید به سمتی که او ما را فراخوانده و دعوت نموده حرکت نمائیم ، و باز اگر بخواهیم به تاریخ مراجعه کنیم ، میتوان دوران حضرت رسول (ص) را بررسی نمائیم ، در زمان حضور ایشان در بین آدمیان نشان میدهد که جامعه ای تربیت نموده که ایده آل هر شخصی است و هر کس که به آن عزیز مراجعه مینمود در این دایره ی مهر محبت قرار میگرفت و همراه با نصایح رسول الله گام در مسیر تکامل برمی داشت ؛ اما آیا در زمان حضور ایشان جهان با اتفاقی خارق العاده شاهد تغییر بزرگی شد ؟ پاسخ منفی است ، به همان دلیلی که در فوق ذکر گردید ، یعنی باید تمام بشر به سوی تکامل و نمونه ی بارز آن انسان کامل حرکت کنند و خود را به آن برسانند ؛ به همین دلیل ما نباید منتظر اتفاق فوق العاده ای در زمان ظهور انسان کامل یعنی بقیة الله اعظم ، حضرت مهدی (عج) داشته باشیم ؛ ما باید به سمت ایشان حرکت کنیم ما باید آئینه ی تمام نمای انسان کامل بر روی زمین شویم تا تغییری حاصل شود تا بتوان ایده های نیک انسان کامل را بر روی زمین پیاده کرد.


پ ن 1: متن کامل غزل بیت "عرض دین حق مبر درپیش مغروران‌جاه ..."
پ ن 2: متن کامل غزل بیت "امروز گر انصاف دهد داد طبایع..."

سهل انگاری ...

شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۵۶ ب.ظ

«پس وای بر آن نمازگزارانی که در نماز خود سهل انگارند ، آنان که ریا میکنند و از دادن زکات دریغ می ورزند .»ماعون 4-7

سوال اساسی پیرامون آیات فوق بر این اساس شکل میگیرد که چرا در قرآن نمازگزارانی که زکات نمیپردازند ویل میفرستد و آنان را با زبانی تند مورد خطاب قرار میدهد ، شاید بتوان گفت ارزش موضوعی که قرآن میخواهد به ان اشاره کند همتراز با والاترین اقدام عبادی و یا بالاتر از آن است .

آن مولفه ای که قرآن برای شرح اهمیتش نماز سهل انگاران را خطاب قرار میدهد چیزی نیست جز عدالت ، ما این را از قسمت آخر آیات فوق دریافت میکنیم ، آنجا که میفرماید "از دادن زکات دریغ میکنند" این زکات دادن چه کار میکند که مانع هدر رفتن نماز می شود ؟ اگر به موارد مصرفی زکات بنگریم کاملاً واضح خواهد شد چرا از ما خواسته شده به آن اهمیت ویژه ای قائل شویم .

زکات برطرف کننده ی نواقص و کمبود های اجتماعی است ، از جمله منابعی است که برای مصرف نیازمندان باید هزینه شود تا به عدالت اجتماعی برسیم تا به نقطه ای دست یابیم که نیازمندی در سطح جامعه باقی نماند.

به اندازه تلاش ...

شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۹:۲۸ ب.ظ
«و ان لیس للانسان الا ما سعی ، و ان سعیه سوف یری»سوره نجم/39-40
آیه ی فوق از قرآن کریم به میزان بهره برداری انسان در مقابل تلاش هائی که انجام داده است اشاره دارد ؛ از مهمترین فاکتورهائی که در آیه ی فوق به آن اشاره شده خطاب قرار دادن نوع انسان است بدون در نظر گرفتن اینکه او چه دین و مسلکی دارد ، و همینطور تأکید آن بر این نکته است که دسترنج و حاصل زحمات شخص برای دستیابی اش به آن چه میخواهد مهم است نه چیز دیگری . 
و از سوئی دیگر لفظ ما سعی اشاره بر این نکته دارد که فرد در هر زمینه ای میتواند تلاش کند و مهارتی از آن عرصه بدست آورد و با ماحصل آن در کارش گسترشی ایجاد نماید ، خواه ان عمل شرعی دانسته شود و یا خواه غیر شرعی ، این آیه از هرگونه قضاوتی در موارد فوق الذکر دوری میکند به جز آنکه در ادامه و در آیه ی 40 تأکید میکند که آن چه که میبینید ما حصل تلاشهایتان است ، و به گونه ای به انسان یاد آوری میکند که تنها نتیجه ی اعمال اش را در ادامه و آینده خواهد دید ، حال ان تلاشها و زحمتها در هر راهی باشد آن کار ، آن عمل در فرد و پیش روی آن گسترش می یابد و فقط باید برایش زحمت کشید.
از لحاظ برقراری عدالت فردی و اجتماعی نیز آیه ی فوق مدلی نمونه است ، اینکه هرکس بر حسب تلاش خودش از منافع ما حصل کار بهره مند شود ؛ حال میتوان این کار انجام شده و افراد درگیر در آن را به چند قسمت تقسیم نمود ، گروهی مشارکت فکری در کار دارند ( یا بنا بر تعریفی از علوم و دانش آنها استفاده خواهد شد. ) ، گروهی هم با کارهای اجرائی مستقیماً درگیرند و به علوم گروه نخست جامه ی عمل میپوشانند ، و گروهی نیز به نیازهای مدیریتی و خدماتی گروه های مذکور رسیدگی میکند ؛ که برای هر یک از آنها دستمزدی مشخص مقرر خواهد شد.

و در ادامه ی آنها منابعی از خاک و منطقه سرزمینی را میتوان نام برد که برای بهره وری تمام اهل آن سرزمین به طور مساوی تقسیم می شود.

از همه بالاتر ...

سه شنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۰۲ ب.ظ

از آنجائیکه موضوع مطلب ما مضمونی فراتر از دسته بندی های روزانه دارد بر آن شدم تا این مطلب را در صفحه "جائی برای تفلسف" نشر دهم.

مطلب مهم آن است که همه ( جمله انسانها) قبل از اینکه منشی ، کیشی ، دینی و هر نوع متدی را برای خود برگزینند ، یک انسان هستند ، عدم تعریف انسان و انسانیت و عدم بررسی تمام ابعاد آن جفائی است که در حق آنان میشود ؛ اینکه بخواهیم قبل از انسان شناسی و شناساندن ابعاد انسانیت به افراد جامعه بخواهیم به هر شخصی یک برچسبی بزنیم و بگوئیم تو این هستی و باید از این قواعد تبعیت کنیم (مانند مسلمان هستی و غیر مسلمنان خونشان مباح است و ریختنش همراه ثواب!) عاقبتش می شود مثل نیروهای بی خردی که الآن به جان مردم افتاده و در هر کجای دنیا که دست میگذاری نشانه ای از آنها می یابی ؛ در یک سرزمین مردمان را آواره کرده اند و باعث تلف شدن اطفال بی گناه در سوز سرما شده اند ، در افریقا به طریقی دیگر مردمان را آزار میدهند و در کشوری نیز به بهانه کشیدن کاریکاتوری از شیخشان ! خون به راه می اندازند .

با در نظر داشتن این مثالها باید به یاد آوریم که مسبب تمام این شوریده حالی ها عدم تعقل و گرفتن هویت انسانی از تک تک افرادی است که انسان بودن خود را فراموش کرده اند ، کسانی که دل به اجتهاد این و آن بسته اند و چشمانشان را به روی اتفاقاتی که پیرامونشان و به تبع اعمالشان پدید آمده بسته اند .

سخن گفتن از انسان و انسانیت به ما می آموزد که تمام انسانها حق زندگی دارند ، حق اظهار نظر دارند و هر کس سلیقه ای دارد و هیچکس نمیتواند این حقوق را از آنان سلب نماید. احترام به کرامت انسان ابتدائی ترین رکن زندگی است که باید آن را محترم شمرد و هرکس با هر منشی بخواهد آن را زیر پا بگذارد ، دیر یا زود خود از بین خواهد رفت و تنها ویرانه هائی به یادگار میگذارد که مردم باید هزینه اش را پرداخت نمایند.

پس بیائید قبل از هر عمل قدری به آن فکر کنیم ، قدری به آن بیاندیشیم که عملی که مرتکب میشویم چه تأثیری در پیرامون ما خواهد گذاشت .

خوشبختی ...

پنجشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۳۶ ب.ظ

خوشبختی را در لحظه لمس کنید

در گذشته دنبال چه هستید ، فکر کردن به گذشته ره آوردی جز افسردگی و غم و غصه وجود ندارد 

و همینطور

به فکر آینده بودن استرس زاست و چیزی جز دلهره به آدم نمیدهد

پس

در لحظه زندگی کنید ؛ در لحظه لذت ببرید و به فکر چیز دیگری در زمان دیگری نباشید ...

خوشبخت باشید ...

ما و تو ...

جمعه, ۱۹ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۲۵ ب.ظ

ما و تو خراب اعتقادیم / بت کار به کفر و دین ندارد

 (بیدل علیه الرحمة)

نکته ای که در این بیت از غزلیات بیدل حائز اهمیت است ، اعتقاد را به بعنوان امری مذموم یاد کرده که انسان را دچار تباهی ( خراب ) خواهد کرد ، اما تعریف اعتقاد به همین نکته ختم نمیشود ، بیدل برای اینکه برداشت خود را از اعتقاد کامل کند و تعریفی جامع و یا به نوعی همه گیر و همه فهم ارائه دهد در مصراع دوم واژه ی بت را برای وصف اعتقاد به میان آورده است .

اگر بخواهیم از بت به شناختی برای اعتقاد دست پیدا کنیم باید خصوصیات و ویژگیهای آن را برشمریم ؛ از ویژگیهای بارز بت میتوان به ، ماده ای بی جان بودنش ، سکون و بدون تعقل و ناطق نبودن آن اشاره نمود ؛ حال با برابر قرار دادن این ویژگیها با اعتقاد میتوان گفت که اعتقاد نیز رسوبات ذهنی است که ندانسته آنها را اجرا میکنیم و به آن احترام میگذاریم بدون اینکه از ماهیت کفروی یا الهی آن مطلع باشیم.

شاید بگوئید در مقابل اعتقاد چه چیزی قرار میگیرد ؟ یا اگر قرار باشد اعتقاداتمان را دور بیاندازیم چه کنیم ؟ در مقابل اعتقاد ، ایمان معنا پیدا میکند ایمانی که غیر از رسوبات ذهنی است و شما آن را با جان و دل پذیرفته اید و آن از یک سیر منطقی عقلی تبعیت میکند که باعث حرکت انسان و عدم سکون او در مرتبه ای خاص خواهد شد .

شاید انسان کنار بتی قرار بگیرد و اموری از او مرتفع گردد شاید بگوئید پس این موارد را چه کنیم ؟ خیلی ساده است آن شخص تا در کنار بت قرار میگیرد باور میکند که او میتواند ، اگر همه جا و همه وقت ایمان داشته باشد به حضور اله آنگاه میتوان گفت بر اعتقادش غلبه کرده و قدرت لایزالی را محدود به جائی خاص و زمانی خاص ندانسته پس او ایمانش را در همه جا حفظ میکند ؛ بعضی ها باورشان این است که در کنار آن بت یا مزار یا مرقد و یا هر چیز دیگری احساس بی نیازی میکنند ، خب اگر این باورشان باشد به آنها داده خواهد شد اگر غیر از این باشد و همه جا و همه وقت برای آنها عزیز و مقدس جلوه کند ایمان و باورشان محدود نخواهد شد .


از میان دستنوشته های بامداد ی ام (1393/10/13)


ببین اما بشنو ...

چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۳، ۰۹:۱۲ ب.ظ

اسیر نشدن های زندگی نشو

و قدم به هر راه بازی که جلوی پای تو میگذارند نگذار

گاه آنچنان تصویری به انسانها ارائه میدهند که واقعیت خلاف آن است ، پی بردن به واقعیت چیزی فراتر از دیدن میخواهد ؛ برای رسیدن به واقعیت باید زحمت مطالعه و جمع آوری اطلاعات پیرامون موضوع را کشید و از همه مهمتر شنیدن تجارب افرادی است که قبلاً در موقعیت شما قرار داشته اند .


زیر پای عاشق ...

جمعه, ۲۸ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۴۷ ب.ظ

سنگ بنای عاشقی ، در به دری است ، بی منزلی است ، نه آن بی منزلی مذموم بل عدم سکونت عاشق در یک نقطه یا نقاط محدود مراد ماست ؛ عاشق جائی برای سکونت ندارد الا یک مکان ، و آن جائی نیست بجز قلب معشوقه اش آنهم شاید به او بدهند یا ندهند ، زیر پای عاشق را به جز رقص پلک یار چیز دیگری خالی نمیکند ؛ عزم عاشق را چیزی به جز لبخند یار راسخ نمیکند ، معشوقه که یک اشارت به عاشق بکند ، عاشق زمین و زمان را به هم می دوزد ، کوهکن میشود ؛ ناشدنی ها را شدنی میکند هیچ سیلی از پس غرقه کردن عاشق بر نمی آید الا اشک دیدگان شخص عاشق دلداده ؛ چه زیبا بیدل (علیه الرحمة) با این بیت عاشقی ، عاشق را به تصویر میکشد :

عاشق که بنایش همه بر دوش ِخرابیست

چون دیده چرا خانه به سیلاب نگیرد ؟

چنگ من و گیسوی تو ...

جمعه, ۱۴ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۱۸ ب.ظ

دوست دارم مقابلم بایستی

و من

موهایت را شانه کنم

مرتبشان کنم

پس آنگه

چنگ به گیسوانت ببرم

و باز پریشانت کنم ...

راه بی جهت ...

چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۱۳ ب.ظ

خواب در عهد تو در چشم من آید ، هـیـهـات

عاشقی کار سری نیست که بر بالین است

سعدی از که میگوید که عهد بستن با آن خواب از چشمش می رباید ؟ عشق که او را به این روز انداخته است که امان سر گذاشتن بر بالینی آرام به او نمیدهد ؟

اما طریقتی که سعدی آن را پیموده و در این بیت بیان نموده است از همه چیز مهمتر است ، طریقتی که به هر اهل دلی نوای پیمودن راه عاشقی می آموزد ، راهی که آسودگی دران جائی ندارد راهی که در آن انسان شبگرد می شود و بالینی نیست تا سرش را بر روی آن بگذارد ؛ از زمان تعهد تا رسیدن به عشق و با او یکی شدن خواب به چشم نمی آید ؛ حبیبنا بیدل (علیه الرحمة) نیز این طریقت را بسیار زیبا به تصویر کشیده است و فرموده :

موج دریا را به ساحل همنشینی،تهمت است

بــی قـــراران نـذر مـنـزل کـرده انـــد ، آرام را

اگر بی قرار شدی ، اگر بی منزل شدی و خانه ات شد خاک زمین و سقف آن آسمانهای بادیه آنگاه میتوان گفت در پی طریقتی ، در راه عاشقی ...